یکی از عوامل تاثیرگذار بر رفتار انسان خدا جو، ترس از خداوند است. حضرت علی علیه السلام با توجه دادن همگان به این امر چنین فرمودند:
«از خداوند، چون خردمندی بترسید که دل را به تفکّر مشغول داشته و ترس از خدا، بدنش را فرا گرفته و شب زنده داری، خواب از چشم او ربوده و به امید ثواب، گرمیِ روز را با تشنگی گذرانده، با پارسایی، شهوت ها را کشته و نام خدا، زبانش را همواره به حرکت در آورده… چیزی او را مغرور نساخته و مشکلات و شبهات، او را نابینا نمی سازد. مژده بهشت و زندگی کردن در آسایش و نعمت سرای جاویدان و ایمن ترین روزها، او را خشنود ساخته است. با بهترین روش از گذرگاه دنیا عبور کرده، توشه آخرت را پیش فرستاده و از ترس قیامت، در انجام اعمال صالح، پیش قدم شده است. ایّام زندگی را با شتاب، در اطاعت پروردگار گذرانده، در فراهم آوردن خشنودی خدا، با رغبت تلاش کرده، از زشتی ها فرار کرده، امروز، رعایت زندگی فردا نموده و هم اکنون آینده خود را دیده است».
دقت در ویژگی های پرهیزکاران که بهترین نمونه انسان های کامل اند، انسان را با مسیر صحیح زندگی آشنا می کند و از انحراف و گمراهی باز می دارد. برخی از ویژگی های پرهیزکاران در نگاه امام پرهیزکاران، امیر مؤمنان علی علیه السلام بدین شرح است:
«پرهیزکاران، در دنیا دارای فضیلت های برترند، سخنانشان راست، پوشش آنان میانه روی و راه رفتنشان با تواضع و فروتنی است. چشمان خود را بر آنچه خدا حرام کرده می پوشانند و گوش های خود را وقف دانش سودمند کرده اند. در روزگار سختی و گشایش، حالشان یکسان است. خدا در جانشان بزرگ و دیگران کوچک مقدارند. بهشت برای آنان چنان است که گویی آن را دیده و در نعمت های آن به سر می برند و جهنّم را چنان باور دارند که گویی آن را دیده و در عذابش گرفتارند».
دنیاپرستی، بزرگ ترین عامل سقوط انسان و انحراف او از مسیر کمال و سعادت است. در روایات اسلامی علاقه و محبت به دنیا، ریشه و اساس همه گناهان شمرده شده است. از این رو، پرهیز از دنیا و دوری از ظواهر فریبنده آن، سیره و روش اصلی انسان های کامل است. امیرمؤمنان علی علیه السلام در این باره فرمود: «گروهی از مردم دنیا دنیا پرست نیستند؛ در دنیا زندگی می کنند، اما آلودگی دنیاپرستان را ندارند. در دنیا، با آگاهی و بصیرت عمل می کنند و در ترک زشتی ها، از همه پیشی می گیرند، بدن هایشان به گونه ای در تلاش و حرکت است که گویا میان مردم آخرتند. اهل دنیا را می نگرند که مرگِ بدن ها را بزرگ می شمارند؛ امّا آنها مرگِ دل های زندگان را بزرگ تر می دانند».
راه حلی که استادمطهری برای مساله دو قطبی بودن انسان از طریق قرآن یافته است،این است که معماری انسان توسط اراده خود اوست، وی میگوید: «نظر قرآن به این است که انسان همه کمالات را بالقوه دارد و باید آنها را به فعلیت برساند و این خود اوست که باید سازنده و معمار خویشتن باشد. شرط اصلی وصول انسان به کمالاتی که بالقوه دارد، «ایمان» است».
شهید مطهری معتقد است که انسان در جهانبینی اسلامی داستانی شگرف دارد، او موجودی است که میتواند در بازه «اسفل السافلین» و «به خدمتگرفتن فرشتگان» باشد. اراده انسان از اینرو جایگاهی مهم دارد. اراده انسان تعیینکننده قرار گرفتن انسان در بازهای چنین گسترده است. هرچند در منطق قرآن انسان معمار خویش است، اما این معماری نه با نقشهای انسانی که با نقشهای الهی صورت میگیرد. معماری حیات انسان بدون ایمان سبب میشود که وی عاری از ارزشهایی باشد که او را خلیفةالله کرده است. «از آیات استنباط میشود که انسان فاقد ایمان و جدا از خدا انسان واقعی نیست. انسان اگر به یگانه حقیقتی که با ایمان به او و یاد او آرام میگیرد بپیوند، دارنده همه کمالات است و اگر از آن حقیقت یعنی خدا جدا بماند درختی را ماند که از ریشه خویشتن جدا شده است».
استادمطهری به جنبه ضد ارزشی که انسان میتواند با اراده خود واجد آن شود، اشاره میکند. آیات در این بخش به جنبه منفی انسان اشاره میکنند. در آیات ۷۲ سوره توبه و ۷۲ سوره احزاب انسان بسیار ستمگر، نادان و ناسپاس خوانده شده است. مطهری میکوشد توصیف قرآن در خصوص دو قطب مثبت و منفی انسان را توجیه کند. انسان سرشتی متناقض دارد، «وی موجودی دو سرشتی است، نیمی از سرشتش ستودنی است و نیم دیگر نکوهیدنی» است.